الیـــطا

ساخت وبلاگ

بی پروا جوییده می شد اشکهای نیامده اش

و رنج بر رخسارش می رقصید

خواب دیدم

دنبال من می گشت

تا تو را

پس بگیرد

خواب دیدم

در آغوشم جای گرفت

و اشکهایش

که سیلاب می شد

گفتم 

که تو را به تمام دنیایت

پس داده ام

بیدار که شدم

خندید و رفت

الیـــطا...
ما را در سایت الیـــطا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fmylollapalooza8 بازدید : 9 تاريخ : سه شنبه 20 تير 1396 ساعت: 10:20

به هوای نفس تو، میزدم بال به سویتتا که با بوسه ای از جام لبانت بگشایی همه درهای مجازیمی نشستیم دوتایی لب ایوان حیاطتدوسه نخ دود مکرر,دو سه ام قند مکدرمی چکاندیم به لبهای هم آنقدرتا که بشکفد از لب به لب همخندهایی همه از بودن و ماندنچه هوایی،چه سلامی،همه چیز بود خداییتو مرا سخت در آغوش می کشاندی و منم الیـــطا...
ما را در سایت الیـــطا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fmylollapalooza8 بازدید : 25 تاريخ : سه شنبه 20 تير 1396 ساعت: 10:20

صدایتْ اذان شعر و هوایت، هوای غروببا تو آزادی را بغل کردم و بی تو تنهایی را شعر که   هیچ چیز، جز عشقی بزرگ حسرت را معنا نمی بخشدو رفتن را پیشه تا مدام توشه ای با تیشه شود و ضربانی ممتددر بی نبضیِ نبض و ماندن به خاطر طعمی شیرینکه شهد لحظه هایشْ شیرینیِ کامْ را گس می کندو یادم را بی مهاباتر در انبوهی الیـــطا...
ما را در سایت الیـــطا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fmylollapalooza8 بازدید : 14 تاريخ : سه شنبه 20 تير 1396 ساعت: 10:20

خاطرات را که باردار می شویویار آغاز می شود و اشتها کورشاید حامله امنکند تو هم حامله بودی?!?!زمانی که فریاد های گوش خراشت را بر سر من آوار می کردی و لگد زدن جنینت را بهانهنمی دانستم که اجاق مهر تو بود که از ابتدا نازایی را حمل می کرد و تمام عشق من را هر روز در پرویدی دردناک سقط اکنون که من آبستن خاطر الیـــطا...
ما را در سایت الیـــطا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fmylollapalooza8 بازدید : 10 تاريخ : سه شنبه 20 تير 1396 ساعت: 10:20

                                    گاهی دلتنگی

طناب دار بغض ات می شود

                                    هرچه بیشتر قورتش دهی

زودتر خفه ات می کند

 

   + المیرا طایفه ; ٢:٠٥ ‎ق.ظ ; ۱۳٩٤/٥/٢٦
comment نظرات ()
الیـــطا...
ما را در سایت الیـــطا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fmylollapalooza8 بازدید : 17 تاريخ : سه شنبه 20 تير 1396 ساعت: 10:20

دردی در دهانم می چرخید و نبضم را احساس می کرد انگار از صبح خیال آمدن داشت،خاطراتم را می گویم همانها که سالهاست پشت پنجره کودکی ام ایستاده اند و منتظر آمدنت تا قندی شوند و در دلم آب را به نقطه ذوق بکشانند،بلکه شاید این بار گونه هایم ؛ قلبم را نوازش کنند. درست ساعت 9،ملاقات من و ماه، بهانه خوبی برای ر الیـــطا...
ما را در سایت الیـــطا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fmylollapalooza8 بازدید : 15 تاريخ : سه شنبه 20 تير 1396 ساعت: 10:20

در گیسوان سیاهم تاب می خوردمدام خورشید و ماه نگاهتدرست مثل روز وشبیمی تابی و بیتابی را خلق می کنیدر گره های پیشانیم همانهایی که در انتظار آمدنت هر روز زاییده میشوند ودر رسیدنت عشوه ای زنانهتا که دیر آمدنت را شلاقی کند برای تنبیه بوسهای به تعویق افتاده  غباری ست که از سرو رویت بالا میرودو تو با طعم ب الیـــطا...
ما را در سایت الیـــطا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fmylollapalooza8 بازدید : 8 تاريخ : سه شنبه 20 تير 1396 ساعت: 10:20

تمامِ مان ، همیشه عشقی فارغ شده را حمالی کرده ایم و می کنیم؛ چون هیچوقت بلدی عشق را یاد نگرفته ایم.درست در کورترین پستوی قلبمان حسی دفن شده را با خود می کِشیم که گاه بسیار ساده آمده و یا خیلی سخت، جامانده.به عبارتی: گاهی آنقدر سریع فارغ می شویم که یادمان می رود چقدر سخت عاشق شدیم؛و یا آنقدر سخت عاشق الیـــطا...
ما را در سایت الیـــطا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fmylollapalooza8 بازدید : 5 تاريخ : سه شنبه 20 تير 1396 ساعت: 10:20

هر روز که به انتهای کوچه میرسم

کنار در

خورشید مرا در آغوش میگیرد

و تمام روزمر٘گی های هر روزم را ذوب میکند

درست مانند لبخندهای تو

که از میان اخمهایت طلوع می کند

و سرانجام مرا در آغوش میگیرد

الیـــطا...
ما را در سایت الیـــطا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fmylollapalooza8 بازدید : 2 تاريخ : سه شنبه 20 تير 1396 ساعت: 10:20